محمد مرادنژاد : اشعار و نوشته ها

تکه ای از من، هدیه ای برای شما ...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشته» ثبت شده است

نوزده سالگی

یکی دو روزی است که ناخوش احوالم ، تنهای و تنها

تورا دیدم من در قصه ی عشق، مابین افسانه ها

من فرهاد عاشق بودم و تو تصادفا شیرین قصه

هرچه عشق بیشترمیشد نزدیک تر میشدیم به یک رویا

تو یک غنچه، تو یک شکوفه ی بادام تو یک برگ

تو به زیبایی آسمان، مثال پرستوها مثل قو مثال یک شاپرک

من به مثل درخت پیر انجیری بر بالینت اشکهایی از برگ میبارم

و تو عشقی عشق، من برایت گاه گاهی نم نم، گاهی بارانی گاه تگرگ میبارم

دلمهایمان به سادگیه دو کودک، در حال بازی در حال لی لی

به سادگیه یک چوپان در دشت که خوش است با صدای نی
آه عشق چه خوش بود نونزده سالگی، جوانی، خامی، چه خوش بود عشق چشمانت

به سادگیه شعر های حافظ و سعدی که خوشند و سرخوش با تنگی می

هر لحظه را که باهم به سر کردیم چه خوش بود دلا، آه چه خوش بود برایم

گاه شاد، گاه غمگین، گاه عاشقانه شعرها برایت در تنهایی میسرایم

دوست دارم من در این خواب بمانم و شب ها تو برایم نغمه خوانی

آه عزیزم، چه خوب بود نوزده سالگی چه خوب بود با تو جوانی

سالها رفت، دل ها مرد، شاپرک سوخت، غنچه پژمرد و قصه پایانی ندارد

من چه دلتنگم، بی تو چه تنهام، آه بگویید باران ببارد

تنها مینشینم، شعر تو گویم، آهنگ تو نوازم و رویای تو بینم

یادت کنم، یاد لبخندت، نفس میکشی و نسیم سحری عطر تو آرد

همه جا تو، همه چیز تو، همه ی هستی من تو

من سرکرده ی عشاقم، مجنون منم و لیلی من تو

چه خوش است رویای تو دیدن، تورا در خواب بوسیدن و باز عاشقی از نو

چه خوش است باز جوانی، سادگی ها، عاشقانه هایمان سوار بر تابش پرتو

چه خوش است با تو،

که تو عشقی عشق ..!!

 

 

به رنگ چشم هایش

محمدمرادنژاد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مرادنژاد

به سان ماه / کتاب به رنگ چشم هایش

در نگاه تو بیدارم،  در جهان بی تو در خوابم

سفری کردم تا رویاهایم،  نبودی تو  نبودی تو

بازگشتم من به تنهایی،  به دنیای غریبانه ام

که در خوابهایم هم،  نبودی تو  نبودی تو

در نقش بوم نقاشی،  به دنبال تو میگشتم

هرچه گشتم و گشتم من،  نبودی تو  نبودی تو

به قول اخوانِ جان، دلم دیوانه بودن با تورا میخواست

چه خواستم و خواندم نامت،  نبودی تو  نبودی تو

کمی از عطر و بوی تو،  اینجا در خانه ام مانده

هرچه بویت کشیدم من،  نبودی تو  نبودی تو

از گیسوان شرابی ات،  تا که به چشمانِ آهویت

هرچه گشتم به دنبالت،  نبودی تو  نبودی تو

دلم تنگِ صدایت و خنده ات در جانم مانده

هرچه قدر جُستم صدایت را،  نبودی تو نبودی تو

فروغ هم حتی میگفت،  من تو باشم پای تا سر تو

زندگی گر هزارباره بود،  بار دیگر تو بار دیگر تو

قسم به رنگِ چشمهایت،  هزاران بار مردم من

چه خواندم ای به مثل ماه،  نبودی تو نبودی تو

 

囧  محمد مرادنژاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مرادنژاد

انتظار - کتاب آل م

اشعارم را میتوانید در کانال تلگرام و اینستاگرام به آدرس های زیر بشنوید.

http://instagram.com/moradnzhad

https://t.me/muradp

 

متن شعر:

 

وقتی خداوند

از پشت

دست هایش را به روی چشمانم گذاشت

آنقدر محو دیدن دنیا شدم

که فراموش کردم

منتظر است

نامش را

صدا کنم ...

 

 

囧 محمد مرادنژاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مرادنژاد