در نگاه تو بیدارم،  در جهان بی تو در خوابم

سفری کردم تا رویاهایم،  نبودی تو  نبودی تو

بازگشتم من به تنهایی،  به دنیای غریبانه ام

که در خوابهایم هم،  نبودی تو  نبودی تو

در نقش بوم نقاشی،  به دنبال تو میگشتم

هرچه گشتم و گشتم من،  نبودی تو  نبودی تو

به قول اخوانِ جان، دلم دیوانه بودن با تورا میخواست

چه خواستم و خواندم نامت،  نبودی تو  نبودی تو

کمی از عطر و بوی تو،  اینجا در خانه ام مانده

هرچه بویت کشیدم من،  نبودی تو  نبودی تو

از گیسوان شرابی ات،  تا که به چشمانِ آهویت

هرچه گشتم به دنبالت،  نبودی تو  نبودی تو

دلم تنگِ صدایت و خنده ات در جانم مانده

هرچه قدر جُستم صدایت را،  نبودی تو نبودی تو

فروغ هم حتی میگفت،  من تو باشم پای تا سر تو

زندگی گر هزارباره بود،  بار دیگر تو بار دیگر تو

قسم به رنگِ چشمهایت،  هزاران بار مردم من

چه خواندم ای به مثل ماه،  نبودی تو نبودی تو

 

囧  محمد مرادنژاد